بازدید امروز : 234
بازدید دیروز : 392
چرا امروزه اکثر مردم نسبت به امور دنیوی دلبسته شده اند و زرق و برق دنیا چشم آنان را گرفته و به کلی آخرت را از یاد برده اند؟ دلیل این همه بی تفاوتی و اهمیت ندادن به آخرت چیست؟
آری با شما هم عقیده ایم. متاسفانه بسیاری از مردم این زمانه دچار دنیا زدگی و گرایش افراطی به دنیا شده اند. این رخداد ریشه ها و عواملی دارد که باید شناخت و راه گریزی دارد که باید به دقت مورد توجه قرار داد. به همین منظور و در پاسخ به این سوال ارزشمند شما به نکاتى اشاره خواهیم کرد که به نظر مفید می آید:
الف - آنچه که در ابتدا مهم است این است که انسان شناخت لازم نسبت به دنیاى مذموم و دنیاى ممدوح به دست آورد. بداند که مقصود از مذموم و ممدوح آن چیست؟ و بعد مقدار وابستگی خود به دنیا را شناسایی نماید، چرا که تا موضوع مسأله را نشناسد نمىتواند نسبت نسبت خود با آن را مشخص نماید. بنابراین اولین مرحله این است که هر دو را بشناسد حضرت امام خمینى(ره) از مجلسى(ره) چنین نقل مىکند که چکیده آن این است: دنیاى مذموم امورى است که انسان را از اطاعت خدا و دوستى او و تحصیل آخرت باز مىدارد. و هر چه باعث رضاى خداى سبحان و قرب او شود دنیاى ممدوح و از آخرت محسوب مىشود. گرچه به حسب ظاهر از دنیا باشد. بنابراین کارهایى مثل تجارت، زراعت، و صنعت که مقصود از آنها معیشت عیال و زندگى است، اگر براى اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه و اعانت به محتاجان و غیر آن باشد، همه از آخرتاند گرچه مردم آن را از دنیا دانند. و ریاضات مبتدعه و اعمال ریائیّه، گرچه با تزهّد و انواع مشقت هم همراه باشد از دنیاى مذمومه به حساب مىآید. سپس خودشان مىفرمایند: آنچه مذموم است دنیاى خود انسان است، (امام خمینى(ره)، اربعین حدیث، ص 118 و 119.
در عوض آن اگر آخرت را مقصد زندگى قرار بدهد در حیات خود غنا و احساس بى نیازى خواهد کرد. در حدیث آمده است. سپس هر که صبح و شام کند و دنیا را بزرگترین همّ خود قرار دهد، خداوند فقر را بین دو چشمش قرار دهد. و هر کس که صبح و شام کند و آخرت بزرگترین همّ او باشد، خداوند غنى را در قلب او قرار دهد، (نقل از اربعین حدیث امام(ره)، ص 126).
با مراجعه به خود قرآن این چنین مى توان گفت که: مواهب جهان مادى که هـمـه از نـعـمـتـهـاى خداست و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسـیـله اى براى رسیدن به سعادت و تکامل معنوى انسان مورد بهره بردارى قرارگیرد از هر نظر قـابـل تحسین است و اما اگر به عنوان یک هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود که در این هنگام طبعا مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود در خور هرگونه نکوهش و مذمت است.
در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، توجه افراطی به خواسته های خود بشری و طبیعی انسان است. انسان دارای دوگونه خود بشری و خود فرابشری و یا به تعبیری خود انسانی و الهی است که اگر تمام همت خود را معطوف به خود بشری کند، اهل دنیا خواهد بود و به بحران هویت و خودفراموشی دچار می شود. بنابراین دنیا طلبی انسان به خودبینی و خودخواهی منفی باز می گردد و در حقیقت دنیای مذموم همان خود طبیعی انسان است، البته در صورتی که مانع توجه به خود معنوی و الهی انسان گردد. روی این اساس آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. اینها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آنها با تجلیل یاد کرده است. فصلت(41):11.
در قرآن مجید و روایات اهلبیت(ع) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوهها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، اینها دنیا نیستند. «دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعهاى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهىها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمىکنید؛ زیرا همه اینها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیحگوى حقاند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شدهاند.
«دنیا» یعنى مجموعه عناوین اعتبارى که انسان در نهان و نهاد خود بافته و مىسازد؛ همین من و مایى که برخى به آن مبتلایند: نظر من این است، دلم مىخواهد فلان کار را بکنم، دلم مىخواهد این طور بپوشم و... . البته مىتوان از شر اینها نجات پیدا کرد، این کار شدنى و این راه رفتنى است و همه ما باید بکوشیم با «مراقبت مستمر» آن را طى کنیم.
با توجه به اینکه انسان مومن به خدای متعال که منشا تمام کمالات است ایمان دارد و به او توکل می کند بنابراین ریشه اعتماد به نفس در او در حقیقت به اعتماد به خدا باز می گردد و هرگز باعث عجب و خود بینی و مغرور شدن به خود, به صورت مستقل و جدای از خداوند, نخواهد شد.
در نتیجه میزان دلبستگی به دنیا، به مقدار عدم بهره مندی صحیح از نعمتهای الهی بستگی دارد و همچنین در سر دو راهی ها اگر عمل به دستورات الهی با منافع مادی در تضاد قرار گرفت، جهت هر کدام را که ترجیح دادیم، نشانه خوبی برای تشخیص میزان دلبستگی ما به دنیا و یا خدا و آخرت است.
ب- انسان در دامان مادر طبیعت و عالم ماده چشم به جهان می گشاید و از همان لحظه نخستین و آغازین زندگی، با طبیعت و محسوسات ارتباطی تنگاتنگ دارد. لذت های گوناگون مادی را بارها تجربه می کند و با آنها انس و الفت عمیق داشته و گاه این انس و الفت در او دلبستگی و وابستگی شدید ایجاد می کند به گونه ای که هر واقعیتی جز آن را انکار می کند و حقیقتی جز دنیا و محسوسات و مادیات در نزد آنها وجود ندارد. این نوع تفکر و اندیشه اصالت را به ماده و محسوسات می دهد و تمام هدف انسان را بهره مندی هر چه بیشتر از دنیا و مواهب آن می داند. توجه به مدهای جدید و تنوع در بهره مندی از زندگی و تجملات آن و صرف گوهر ارزنده عمر که سرمایه حیات ابدی انسان است در غوطه ور شدن در لذت های فناپذیر و ناپایدار دنیا ثمره چنین تفکر و عقیده ای است.
واقعیت این است که در یک نظر سطحی و کوتاه، لذت های دنیا نقد و در دسترس انسان است و لذت های آخرتی و معنوی و روحی نسیه و دور از دسترس است و انسان عاقل هرگز نقد را با نسیه سودا و معامله نمی کند. علم و تعقل و اندیشه از سنخ مجردات و عالمی ورای ماده و محسوسات است و ورود در این عالم و انس با تفکر و تعقل برای کسانی که در گرداب دنیا و محسوسات و تعلقات مادی غوطه ور شده اند و همه نیروی خود را در این راه صرف کرده اند کار دشوار و ناگواری است.
امیر مؤمنان علی(ع) در سخنی زیبا و کوتاه در این باره می فرماید «الناس ابناء الدنیا ولایلام الرجل علی حب امه؛ مردم فرزندان دنیایند و نباید کسی را به خاطر علاقه به مادرش سرزنش نمود» (نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 303).
راه درمان این بیماری و حل این مشکل تصحیح باور و عقیده و اصلاح جهان بینی و بینش این گونه افراد است. بیان ارزش و اهمیت تفکر و تعقل و جایگاه محوری و اساسی آن و تأثیر عمیق آن در سعادت و شقاوت انسان می تواند این نوع اندیشه و تفکر را تا حد زیادی تغییر دهد.
انسان چون فطرتا به دنبال سود و منفعت است و همه فعالیت های او در زندگی برای رسیدن به سود و نفع بیشتر است اگر این آگاهی و توجه را پیدا کند که بالاترین سود و منفعت برای یک انسان رسیدن به قرب خداوند و کمال انسانی است که با ترقی و عروج روح ممکن می شود و عروج و تعالی روح نیز در سایه تفکر و اندیشه و تعقل که زمینه ساز ایمان است حاصل می گردد و ایمان و عمل صالح دو بال برای پرواز به عالم ملکوت است.
انسان طبعا لذت گرا است و اگر لذت ها را منحصر در همین لذت های مادی و محسوس بداند و انسی با لذت های معقول و معنوی مانند تفکر و اندیشه و تحقیق علمی و کشف حقایق نداشته باشد. تحقق لذتهایش را تنها در سایه امور مادی و چنگ زدن به آنها می بیند و کاری با تعقل و معقولات نخواهد داشت ولی اگر عمق لذت مادی علمی و عقلی و معنوی برای او تشریح شود و عمیقا با آنها آشنا گردد و با همه وجودش آنها را لمس کند بدون شک همه عمر و سرمایه خود را صرف دنیا و لذت های ناپایدار و سطحی آن نخواهد کرد بلکه از آنها به اندازه نیاز و برای اداره زندگی مادی و دنیوی خود استفاده خواهد کرد و اصالت و ارزش را به دنیا و امور دنیوی نخواهد داد.
استفاده از تجملات دنیا و زر و زیور آن در حد معقول و معتدل نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلکه موردتأیید شرع و عقل است و آراستگی و زیبایی و برخورداری معقول از مواهب دنیا و لذت های آن از سفارش های دین مبین و شرع مقدس است این افراط و زیاده روی و اصالت دادن در بهره مندی از دنیا و لذت های آن و غفلت از مقصد نهایی و هدف عالی انسانی است که مذموم و نکوهیده است.
قرآن کریم بهترین راه تهذیب نفس را پرهیز از دنیای بازیچه معرفی می کند: «انما الحیات الدنیا لعب و لهو؛ زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی است». (سوره محمد، آیه 36)
در حقیقت تا انسان تعلق خود را از دنیا نبریده ، سیر واقعی به سوی کمال برای او معنی پیدا نمی کند این چنین نیست که بتوان در عین تعلق به دنیا حرکتی در مسیر کمال داشت چرا که دنیا و آخرت نقطه مقابل همند. تعلق نفسانی به عالم و مظاهر آن با تعلق به آخرت جمع نمی شود. نزدیک شدن به هر یک دوری از دیگری را به دنبال خواهد داشت. (نهج البلاغه، حکمت 103)
پس اگر ما جماعتی را می بینیم که به آخرت گرایش کمتری دارند، علت عمده اش آن است که درگیر و مشغول امور دنیوی هستند، در مقابل چون اهل آخرت تعلق خود را از دنیا [به وسیله تهذیب] بریده اند به سهولت در مسیر کمال و قرب الهی گام بر می دارند. امیر مؤمنان علی علیه السلام که گردی از دنیا بر دامن پاکش ننشست، هر شب پس از نماز عشا و پیش از آن که نمازگزاران پراکنده شوند، با صدای رسا می فرمود: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل، و اقلوا العرجه علی الدنیا، و انقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزاد؛ آماده حرکت شوید، خدا شما را بیامرزد که بانگ کوچ را سر داده اند. وابستگی به زندگی دنیا را کم کنید، و با زاد و توشه نیکو به سوی آخرت باز گردید». (نهچ البلاغه، مرحوم دشتی، خطبه 204)
ت- ریشه اصلی دنیا گرایی اکثر مردم درخود ناشناسی است. مردم اکثرا خیال می کنند آنها همین تن خاکی اند و زندگی خود را محدود به زندگی طبیعی می دانند ونمی دانند که انسان روح است نه بدن. اگر انسان ها بدانند که آنها طبیعت دارند، ولی طبیعت نیستند، به این فکر می افتند که خود حقیقی خود را بشناسند و در جهت احیای آن بکوشند و از این طریق نیاز به دین و عمل برای آخرت در آنها آشکار می شود.
انسان علاوه بر هویت مادی دارای هویتی معنوی است که از طریق حرکت های عقلانی و ایمانی و عرفانی احیا و ساخته می شود. شکوفایی و سعادت او هم در گرو همین پرداختن و جلا دادن به هویت معنوی خود است. اگر انسان به این ادراک برسد آن وقت تمامی وقت و عمر خود را صرف دنیا نخواهد کرد و به زندگی جاودانه بعد از مرگ و آمادگی برای آن نیز خواهد پرداخت و به حیات طیبه خواهد رسید.
پ- متاسفانه در جوامع امروزی بحث تبلیغات و وسایل جمعی هم به این گرایش دامن می زنند و تبلیغ امکانات و لذت های مادی و دنیوی نیز درمادی گرایی انسان بی تاثیر نیست .
برای آگاهی بیشتر ر.ک: نهج البلاغه، خطبه متقین.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید